سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
یک مشت حرف نگفته... - خالی تر از همیشه
اوقات شرعی

 RSS 
خانه
پست الکترونیک
شناسنامه

کل بازدید : 54707
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 5

-: درباره خودم :-
یک مشت حرف نگفته... - خالی تر از همیشه
سعید ب
یه کم از موسیقی و یه کم از شعر...


-: لوگوی خودم :-
خالی تر از همیشه...

-: فهرست موضوعی :-
یک مشت حرف نگفته...[7] .

-: بایگانی :-
هشتاد و پنج
تابستان 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385
بهار 1385
پاییز 1384


-: حضور و غیاب :-
یــــاهـو

-: جستجوی در وبلاگ :-


-: اشتراک :-
 

-: معین :-


  • ...

  • نویسنده : سعید ب:: 87/4/24:: 8:6 عصر

    ...


    نظرات شما ()

  • هوای بسته...

  • نویسنده : سعید ب:: 86/11/7:: 11:12 عصر

     

    دلم گرفته بی تو   در این فضای بسته

    نفس نفس بریدم   در این هوای بسته

     

    اسیر این اتاق کوچک تکراری ام

    ندارم انتظاری  از این دو پای بسته

     

    بهار و پاییز من تفاوتی ندارد

    نمی وزد نسیم از پنجره های بسته

     

    ترانه مرده اینجا  غزل شکسته حالا

    نمانده غیر از سکوت  از این صدای بسته...

     

     

     


    نظرات شما ()

  • فصل ویرانی...

  • نویسنده : سعید ب:: 86/7/1:: 11:8 عصر

     

    فصل بین عشق و نفرت

    فصل مرگ قصه هام شد

    خواستن و نداشتن تو

    واسه من گرون تمام شد

     

    فصل سوختن فصل ساختن

    فصل زندگی رو باختن

    سوختن و چیزی نگفتن

    رسم دنیارو شناختن

     

    فصل یلدای مکرر  تو شبای سوت و کورم

    فصل پاییز شکستن واسه برگای غرورم

     

    فصل خاطرات کهنه توی قاب آرزوها

    مرگ عاشقای صادق  روی مسلخ دوروها

     

    فصل رویای خیالی آرزوهای محالی

    فصل کوچه های بن بست واسه عابرای خالی

     

    خیلی وقته که تو رفتی  کم شدی از روزگارم

    ولی من هنوز تو سینه م  کسی جز تو رو ندارم

     

    کسی جز تو رو نمی خوام  توی بهبوهه هستی

    اگه تلخی اگه شیرین اگه هستی اگه نیستی

    اگه هستی اگه نیستی...

     

     


    نظرات شما ()

  • یه روز از روزای قصه ...

  • نویسنده : سعید ب:: 85/12/27:: 1:10 صبح

     

    یه روز از روزای قصه

    اومدی تو سرنوشتم

    بوی گل میداد ترانه م

    وقتی از تو می نوشتم

     

    با تو آسمون شدم من

    پا گذاشتم روی هستی

    می مونم تا سر جونم

    پای عهدی که تو بستی...

     

    یه روز از روزای قصه

    تو شدی بود و نبودم

    بوی گل میداد غزل هام

    وقتی از تو می سرودم...

     


    نظرات شما ()

  • تو هم یه شب پر می زنی ..

  • نویسنده : سعید ب:: 85/12/22:: 12:57 صبح

     


    نظرات شما ()

  • تو هم یه شب پر می زنی ...

  • نویسنده : سعید ب:: 85/12/22:: 12:6 صبح

     

      تو هم یه شب پر می زنی...

         پا می زاری رو گفته هات

         من می مونم با خاطر شکل قشنگ خنده هات

     

      تو هم یه شب پر می زنی...

         مثل گذشته های من

         آره.. تو هم مثل همه

               نمی مونی برای من

     

      تو هم یه شب پر می زنی...

         پا می زاری رو هر چی هست

         با اینکه می دونی کسی

             دل به تو مثل من نبست...

                     دل به تو مثل من نبست...

     

      تو هم یه شب پر می زنی ...

           پا می گیری از این قفس

           غصه نخور... پرنده ام...

                   رها می شی...

                           همین وبس...

     


    نظرات شما ()

  • ترس...

  • نویسنده : سعید ب:: 85/10/15:: 10:36 عصر

     

    کسی چه میداند...

    پشت این گریه چه کسی می خندد.؟

    پشت این خنده چه غوغایی بر پاست.؟

     

    شاید گریه ات برایم بهتر باشد...

    چون خنده ات بیشتر مرا می ترساند...

     

     


    نظرات شما ()